رادیو موفقیت - آموزش

مشاوره موفقیت - مهارتهای تحصیلی - تئاتر و سینما - فن بیان و گویندگی - شعر و ادبیات

رادیو موفقیت - آموزش

مشاوره موفقیت - مهارتهای تحصیلی - تئاتر و سینما - فن بیان و گویندگی - شعر و ادبیات

با من بستنی می خوری؟

  

یادداشتی بر نما یش "با من بستنی میخوری؟" اثری زیبا و تازه از بانو بهاره رهنما 

 

و نوشته ی زیبای محمد رحمانی نازنین 

 

که بنده هم تلاش کردم متن را به به همان خوبی که نوشته شده بود ، اجرا کنم. 

 

امیدوارم محقق شده باشد. 

 


لینک دانلود فایل صوتی :  

 

  http://s5.picofile.com/file/8121774434/ba_man_bastani_mikhori_.mp3.html  


   « با من بستنی می خوری؟ » 

 

 

"محمد رحمانی"

 

 

با عشق شروع می کنی یا نمی کنی
به هر حال و به هر دلیلی که شاید
برای خودت محترم باشد
آغاز می کنی زندگی مشترک را
 

مشترک ؟ ! ! 


نمی دانم چقدر به این کلمه فکر می کنی
و چقدر حاضری بار سنگینش را به دوش کشی
ولی به هر حال باید بدانی
که اگر تو آن را جدی نگیری
و مسئولیتش را نپذیری
او به وقتش 

 سفت  

یقه ات را می گیرد
سر بزنگاه
آنگاه که فیلت هوای هندوستان می کند 

 

چی ؟ 
عشق بی اجازه وارد می شود ؟ 

تو توان مقابله با آن را نداری ؟ 

شروع این زندگی از اول اشتباه بود ؟ 

جلوی ضرر را هر وقت که بگیری سود است ؟ 

نمی توانی ادامه دهی ؟ 

ما آرامش هم را بهم می زنیم ؟ 

و . . .  

حرفهای ی تکراری که فقط بوی جدایی می دهد

بوی نفرت انگیز نبودن و نداشتن
و  

شانه خالی کردن از . . .
از . . . 

از انسانیت
 

آری ، خوبست
همین کلمه جوابگوی تمام چیزهایی است
که باید نثارت کنم

تو دیگر آدم نیستی
و بوی آدمیزاد نمی دهی
و همین است که به این راحتی
لگد زیر تمام حرفهای گذشته ات می زنی
و  

تمام قولهایت را نادیده می گیری  

بیچاره من 
بیچاره تمام دخترانی که با وراجیت خَر شدند
و تو  

سوارای گرفتی از آنها
و تاختی بر این همه احساس  

البته باید گفت 

که همه ایراد هم از تو نیست
پیچ دل ما نیز شل است

شل 

تا دلت بخواهد 
تا دل تمام مذکران بی مروت بخواهد  

 

مگر نمی بینی
بازجوئیم می کند 

 و من
جور دیگری نگاهش می کنم 

مرا سرکیسه می کند 

 و من
جور دیگری نگاهش می کنم
اصلا جور دیگری نگاهتان می کنیم

ای لعنت بر این جور دیگر...   

راستی اول گفتم 

 تو آدم نیستی ؟
بگذار دلت خنک شود
هر بلایی که خواستی سرمان بیاور  

که ما 

هزار بار 

از یک سوراخ 

گزیده می شویم  

و باز
آدم نمی شویم
نه
نمی شویم   

 


 

« رهنما » از لابلای قصه ای عاشقانه
 

با استفاده از صحنه فرهنگسرای نیاوران 


سری هم به حال و هوای هنرمندان خارج از کشور می زند
 

و مشکلات و دغدغه های آنان را منعکس می کند 


و می خواهد که آغوش کشور
 

همواره برای ایشان باز باشد
 

حداقل برای رفت و آمدی ساده
 

که مطمئنا ثمره اش بسیار 


برای هر دو طرف شیرین است 

 

امیدوارم که این امر یکروز محقق گردد 


و مام وطن به دیدار تمام فرزندانش خرسند شود 

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.