با درود فراوان خدمت شما نازنینان گل
این شعر زیبا هم که " نقاشی تقدیر " نام داره ،تقدیم به شما
...........................................................................................
شاعر : علی یعقوبیان "قریب"
صدابردار ، میکس و مسترینگ : پرویز حسن زاده
انتخاب موسیقی و صدا : فرزان بهنام
...........................................................................................
لینک دانلود فایل صوتی
http://s5.picofile.com/file/8121147950/naghashiye_taghdir.mp3.html
...........................................................................................
لحظه ترسیم عشق
قلب را بشکافتم
تیر غم را در درونش یافتم
از میان بشکسته بود
تیر را کردم قلم
جوهرش از خون دل
قطره ای هم اشک چشم
صفحهء این روزگار
کاغذ نقاشیم
با نوک پیکان ، کشیدم بغض سنگین گلو
شکل" دار"
گوشه ای از صفحه ، ابری بس سیاه
همچو فرداهای تار
خط ممتدی ، موازی با خطی
جاده ای تاریک و سرد
جادهی غربت
در کنار صفحه ، گلهای شقایق
یک دو سه
رنگشان کردم به خون قلب خویش
به
چه رنگی
آفرین
گوشه ای خلوت ، بیابم بهر شمع
بهر شمعی نیمه سوز
پیش گلهای شقایق
بد نشد
شمع و گل , پروانه می خواهند و من
چون کشم پروانهء بی بال و پر
خیره می مانم کمی
یاد پروازت به خیر
اشک چشمم می شود جاری
چه خوب
رود عمرم می کشم
خسته
ام
دیگر
تمام
در مقابل
می دهد این زندگی
لوح تقدیرم
سپاس
امیدوارم حالشو ببرین
و
ماااااااااااااااااااااااااااااااااه باشین
دوستان نازنینم درود بر شما
چند روزی به دلیل مشغله کاری نتونستم کار جدید بگذارم.
اماااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
حالا یه کار زیبا براتون آماده کردم
که امیدوارم از شنیدنش لذت ببرید
.................................................................................
شعر : علی یعقوبیان
صدا و انتخاب موسیقی : فرزان بهنام
صدابردار،میکس و مسترینگ : پرویز حسن زاده
................................................................................
لینک دانلود فایل صوتی
http://s5.picofile.com/file/8121147500/khabare_taaze.mp3.html
................................................................................
به قاصدک بگو که بیاید
خبری تازه برد
خبری تازه
برای تو
خبری به لطافت
لبخند تو
خبری به شکوه
نگاه تو
خبری از جنس تمام ناگفته های دیروزها
خبری از جنس امروز
خبری از لابلای لحظه لحظه ی امروز
راستش
امروز
در میان اینهمه هیاهوی روزگار
تنها خواهش من بودی
و اما
خبری که باید
روی بالهای نحیف قاصدک
بقچه پیچ
برای تو فرستاد
(بی تو هرگز)
به قاصدک بگو که بیاید
یادت نرود
قاصدک را بفرست
زود بفرست
مااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااه باشید
" طروپ طرب "
به مناسبت برگزاری جشنهای روز جهانی تئاتر،
تقدیم به تمامی هنرمندان مهربان عرصه نمایش
و تقدیم به تمامی شما نازنینان و علاقمندان اندیشمند.
.................................................................................................................
لینک دانلود فایل صوتی:
http://s5.picofile.com/file/8122582292/tooroop_tarab.mp3.html
................................................................................................................
نوشته ای زیبا از " محمد رحمانی " ،در باب نمایش طروپ طرب
( با صدای فرزان بهنام )
مرا سوزاندید
از برهنگی و حرکات موزون اجباری گرفته
تا نامی که بر رویتان گذاشتند
” اهالی طرب”
از خنده های زورکیتان آتش گرفتم
و
از ظلمی که از دیرباز شامل حالتان شده است.....
ادامه متن در :
مااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااه باشین
این کار هم ،هدیه ای به شما نازنینان دوست داشتنی
دوستتون دارم
......................................................................................
شعر : علی یعقوبیان "قریب"
انتخاب موسیقی و صدا : فرزان بهنام
صدابردار،میکس و مسترینگ : پرویز حسن زاده
...............................................................................................................
لینک دانلود فایل صوتی :
http://s5.picofile.com/file/8121148426/shab_bekheyr.mp3.html
..............................................................................................................
با غروب آفتاب
با لبی پر حرف ، اما در سکوت
در سکوتی سرد و سنگین
با دلی آکنده از ابهام فردا
غوطه ور در خون خویش
با نگاهی خیره ، در یک امتداد
از کران تا بیکران روزگار
با دو پایی خسته و لرزان
ز راهی پر فراز و پر نشیب
با دو دستی رو به سویت
بهر تودیع و
خداحافظ کنان
می روم
سهم خود از آشنایی
خاطراتی همچو خواب
از نگاهی مهربان
از صدایی دلنشین
از وجودی نازنین
از شکوه یک تبسم
از لطافتهای لبخندی ملیح
از تمام آنچه دارم
کوله ای سنگین به دوش
می برم
پای خود در جاده ای تاریک و سرد
می زنم
می روم
می شوم گم در افق
در غروب آرزوهایی سپید
در میان تیرگیها
شب بخیر
شب بخیر
ماااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااه باشین
این هم یک کار دیگه ی بسیار زیبا
شعر : علی یعقوبیان (قریب)
انتخاب موسیقی و صدا : فرزان بهنام
صدابردار،میکس ومستر : پرویز حسن زاده
امیدوارم دوست داشته باشید
....................................................................................................................
لینک دانلود فایل صوتی :
http://s5.picofile.com/file/8121143684/gharaare_barani.mp3.html
....................................................................................................................
قرارمان یادت نرود
همانجا
سر کوچه دلتنگی من
یادت هست ؟
همان کوچه که از مسیر نگاه تو جدا می شد
همان کوچه که با عطر نفسهای تو پر می شد
همان کوچه که فقط با تو
فقط با تو زیبا بود
من از همان لحظه آنجایم
همان لحظه ای که از نگاه تو جدا شدم
تو رفتی
من ماندم
یادت هست ؟
باران می بارید
هنوز هم می بارد
خیس خیسم
در هوای تو نفس می کشم
هنوز بی قرار قرارمان هستم
یادت نرود
بی قرارم
بی قرار
بیا
هنوز هم باران می بارد
راستش
کم کم دارد سردم می شود
زودتر بیا...
ماااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااه باشین
یادداشتی بر نما یش "با من بستنی میخوری؟" اثری زیبا و تازه از بانو بهاره رهنما
و نوشته ی زیبای محمد رحمانی نازنین
که بنده هم تلاش کردم متن را به به همان خوبی که نوشته شده بود ، اجرا کنم.
امیدوارم محقق شده باشد.
لینک دانلود فایل صوتی :
http://s5.picofile.com/file/8121774434/ba_man_bastani_mikhori_.mp3.html
« با من بستنی می خوری؟ »
"محمد رحمانی"
با عشق شروع می کنی یا نمی کنی
به هر حال و به هر دلیلی که شاید
برای خودت محترم باشد
آغاز می کنی زندگی مشترک را
مشترک ؟ ! !
نمی دانم چقدر به این کلمه فکر می کنی
و چقدر حاضری بار سنگینش را به دوش کشی
ولی به هر حال باید بدانی
که اگر تو آن را جدی نگیری
و مسئولیتش را نپذیری
او به وقتش
سفت
یقه ات را می گیرد
سر بزنگاه
آنگاه که فیلت هوای هندوستان می کند
چی ؟
عشق بی اجازه وارد می شود ؟
تو توان مقابله با آن را نداری ؟
شروع این زندگی از اول اشتباه بود ؟
جلوی ضرر را هر وقت که بگیری سود است ؟
نمی توانی ادامه دهی ؟
ما آرامش هم را بهم می زنیم ؟
و . . .
حرفهای ی تکراری که فقط بوی جدایی می دهد
بوی نفرت انگیز نبودن و نداشتن
و
شانه خالی کردن از . . .
از . . .
از انسانیت
آری ، خوبست
همین کلمه جوابگوی تمام چیزهایی است
که باید نثارت کنم
تو دیگر آدم نیستی
و بوی آدمیزاد نمی دهی
و همین است که به این راحتی
لگد زیر تمام حرفهای گذشته ات می زنی
و
تمام قولهایت را نادیده می گیری
بیچاره من
بیچاره تمام دخترانی که با وراجیت خَر شدند
و تو
سوارای گرفتی از آنها
و تاختی بر این همه احساس
البته باید گفت
که همه ایراد هم از تو نیست
پیچ دل ما نیز شل است
شل
تا دلت بخواهد
تا دل تمام مذکران بی مروت بخواهد
مگر نمی بینی
بازجوئیم می کند
و من
جور دیگری نگاهش می کنم
مرا سرکیسه می کند
و من
جور دیگری نگاهش می کنم
اصلا جور دیگری نگاهتان می کنیم
ای لعنت بر این جور دیگر...
راستی اول گفتم
تو آدم نیستی ؟
بگذار دلت خنک شود
هر بلایی که خواستی سرمان بیاور
که ما
هزار بار
از یک سوراخ
گزیده می شویم
و باز
آدم نمی شویم
نه
نمی شویم
« رهنما » از لابلای قصه ای عاشقانه
با استفاده از صحنه فرهنگسرای نیاوران
سری هم به حال و هوای هنرمندان خارج از کشور می زند
و مشکلات و دغدغه های آنان را منعکس می کند
و می خواهد که آغوش کشور
همواره برای ایشان باز باشد
حداقل برای رفت و آمدی ساده
که مطمئنا ثمره اش بسیار
برای هر دو طرف شیرین است
امیدوارم که این امر یکروز محقق گردد
و مام وطن به دیدار تمام فرزندانش خرسند شود
نمایش« هم هوایی» جان یک انسان را نجات داد
به گزارش خبرنگار تئاتر خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)،
نمایش «هم هوایی» کار افسانه ماهیان شامگاه 7 اردیبهشت ماه
میزبان ترکیب متفاوتی از تماشاگران بود.این نمایش میزبان حمید استیلی،
بهنام ابوالقاسم پور، حسین یاریار،خسروی بازیکنان پیشین تیم پرسپولیس
و محمود دولت آبادی نویسنده پیشکسوت بود که همراه با
قاضی پرونده یک زن محکوم به اعدام و پسر مرد مقتول
به تماشای این نمایش نشستند.
بعد از اجرای نمایش ،حسین یاریار با حضور روی صحنه
مطالبی را در تکریم گذشت بیان کرد و از پسر مقتول خواست تا از حکم قصاص درگذرد.
بر اساس حکم دادگاه این پرونده، زنی که متهم به قتل عمد است،
فردا 9 اردیبشهت ماه باید اعدام میشد اما شب گذشته پسر مقتول
پذیرفت که اجرای حکم اعدام به مدت سه ماه به تعویق بیافتد،
تا او بتواند خانوادهاش را راضی کند تا از اجرای حکم بگذرند.
بعد از اجرای نمایش حسین یاریار روی صحنه حاضر شد
و مطالبی را درباره شهلا جاهد بیان کرد.
او یادآور شد،که بارها برای جلب رضایت از خانواده لاله سحرخیزان
همسر ناصر محمد خانی که به قتل رسیده بود، اقدام کرد
اما متاسفانه این اتفاق نیفتاد.
این فوتبالیست با بیان اینکه با دیدن نمایش «هم هوایی»
بار دیگر حالش دگرگون شده است، از پسر مرد مقتول درخواست کرد
خانوادهاش را به بخشش دائم دعوت کند .
به گزارش ایسنا، نمایش «هم هوایی» درباره داستان زندگی سه زن متفاوت است
که نقش آنان را ستاره اسکندری، الهام کردا و سارا بهرامی بازی میکنند.
و اما
بنده نظری دارم که شاید خیلی از انسانها با این نظر هم عقیده باشند :
خداوند،آدم را در وحدت آفرید و در چرخه زندگی انداخت و آدم به کثرت رسید
و آدمیزاد شد(یا همان انسانهایی که "ما" هستیم)
همه "ما" از یک تن واحدیم و همانطور که سعدی هم فرموده :
بنی آدم اعضای یک پیکرند ...که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار... دگر عضوها را نماند قرار
و نتیجه اینکه :
این مهم نیست که چه کسی بخشیده و چه کسی بخشیده شده ،
نکته مهم این اینه که یک انسان ، یک همنوع و یک سلول از تن واحد آدم
به زندگی بازگردانده شده و این یعنی نجات بشریت و در راه کمال قرار گرفتن.
و البته روحیه ی بخشیدن،که خصلتی بس زیبا از رحمت بی پایان پروردگار یکتاست،
در کالبد انسانیت دمیده میشه...
من احساس میکنم که باید به این بعد قضیه نگاه کرد،
با شماست...
ببخشید که بنده پرچونگی کردم.
ماااااااااااااااه باشید
همونطور که قول داده بودم ،هر روز یک کار از اشعار دوستانی که به بنده لطف داشتن رو براتون میذارم
و امیدوارم شما هم از خوندن و شنیدنشون لذت ببرید.
شعر : علی یعقوبیان ( قریب )
صدا و انتخاب موسیقی : فرزان بهنام
صدابردار و تنظیم : پرویز حسن زاده
دوستتون دارم
مااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااه باشید
لینک دانلود فایل صوتی :
http://s5.picofile.com/file/8121138518/bahaane.mp3.html
برای زنده بودنم
برای دل سپردنم
برای هر شکفتنم
برای شعر گفتنم
برای پر کشیدنم
برای هر رسیدنم
برای آه سرد من
برای اولین قدم
برای آخرین نفس
برای هر طلوع هم
برای هر غروب هم
برای خوابهای من
برای بغضهای من
برای لحظه لحظه ام
هنوز هم بهانه ای
همیشه بغض من تو را
بهانه می کند تو هم
به هر بهانه ای شده
بهانه کن شبی مرا
فقط به خواب من بیا
که لا اقل تو را دمی
به خواب من ببینمت
این نوشته هم از یادداشتهای دوست هنرمندم "محمد رحمانی" انتخاب شده
که باز هم افتخار خوانش آن به بنده رسید.
به امید اینکه شما هم از این نوشته و متن صوتی اون لذت ببرید
خواهش میکنم نظر فراموش نشه.
سپاس
لینک دانلود فایل صوتی :
http://s5.picofile.com/file/8121395418/Tangoye_Tokhme_Morghe_Daagh.mp3.html
محمد رحمانی
(یادداشت ذیل را چون خود نمایش ، می توان به نمونه های بزرگ و بزرگتر تعمیم داد)
کدام خانواده ؟
هریک سنگ خود را بر سینه می زنیم
هر کدام تلاش می کنیم
که گلیم پوسیده خویش را
از این منجلاب در بیاوریم
کاری ندارم که کداممان راست می گوید
کدامیک راستر
اصلا بحث قضاوت در میان نیست
صحبت از "من" هائیست
که طعم شیرین همبستگی را نمی چشند
و هیچوقت به "ما" تبدیل نمی شوند
نگاه کن
به اجبار هم خانه ایم ولی
دست به دست یکدیگر نمی دهیم
دستی خالصانه و مهربانانه
که بتواند دست کم
دیگری را از این گرداب بیرون کشد
طعم گس تنهایی
همواره همراهمان است
و شاید به همین دلیل باشد
که نوای زندگیمان اینقدر ناموزون و تلخ است
گوش کن
آنقدر گوش خراش می نوازیم
که هرگز نمی توان صدایی دلنشین را
از این خانه شنید
خانه ؟ ! !
کاش همین سقف لعنتی هم نبود
و این نام مضحک
که بیشتر حالا بوی منت ابدی می دهد
اینقدر بار این سقف
بر شانه های نحیفمان سنگین است
که کوشش می کنیم زودتر
خود را از زیر بار آن خلاص کنیم
شاید زندگی در مسجد و تحمل خفتش
بهتر از اینجا باشد
شاید آنجا دگر کسی ما را
فقط به خاطر این لقمه نان پر منت
سرزنش نکند
بی خیال
بی خیال مردمانی که از همزیستی
فقط نیش زدن را بلدند
بی خیال آبرویی که بخواهد
با ترویج هنر و آزادی از بین رود
آهای دختر مهربان نمایش
امروز را که نداشتی
چه خوب که با هنرت فردا را خریدی
فردایی که با انتخاب رویاهایت شکل می گیرد
تو بهتر از بقیه می دانی
که برای رسیدن به این آرزو
باید از ننگ نان آوری برادر بگذری
درست است که او نیز برای بقا
جان می کند
ولی هرگز پسندیده نیست که بخواهد
تقاص زندگی برباد رفته خود را از تو و دیگران بگیرد
پدر با خدایت را باش
بگذار به نماز و دعایش برسد
خدا قبول کند از او ان شاء الله
ولی مگر نمی شد که می گذاشت
قدری هم ثواب به مابقی برسد
مثلا چه عیبی داشت
پسر بزرگ خانواده
بتواند سرپرستی آن دختر ناکام را بپذیرد
تا وی نیز طعم خوش زندگی را کمی بچشد
و دست بردارد از این بیقوله
مادرت را ببین
مادری که هرچه شیون و زاری کرد
نتوانست مقابل از هم پاشیدگی این ویرانه دوام بیاورد
و او نیز چون دیگران
تن به تقدیر آوارگی و در به دری سپرد
خوش به حال آن برادرت که مُرد و
از این زندگی راحت شد
وگرنه مجبور بود
که یا هر روز سگ دو بزند
و یا چون برادر دیگر
از آبکیجات برای فرار از فکر و خیال استفاده کند
افکاری که مانند خوره هر روز
روحش را بخورد ...
.................................................................................
« رادی » آنقدر خوب این دنیای واقعی را ترسیم می کند
که می توان مطمئن بود تلخیش
به این زودیها ذهن مخاطب را ترک نمی کند
و او را تا مدتی مدید درگیر می کند
شاید درست مانند تخم مرغی داغ
که قرار است نقش نشادر را ایفا کند
و آدمی را به حرکت وادار نماید
تحرکی از جنس خِرد و اندیشه
« مرزبان» هم مثل همیشه
به خوبی نشان می دهد که دنیای نویسنده محبوبش را
کاملا می شناسد و می فهمد
و با گروهی توانمند قادر است آن را
به زیبایی به نمایش در بیاورد
از این رو نمی توان هرگز
از کنار این رویداد گذشت
و باید پذیرفت که دنیای رئالیستی« تانگوی تخم مرغ داغ »
حداقل ارزش دقایقی زیستن را داراست
وووووووووووووووووووووووو ، این هم یک کار زیبای دیگه
شعر : علی یعقوبیان (قریب)
صدا و انتخاب موسیقی : فرزان بهنام
صدابردار و مسترینگ : پرویز حسن زاده
لینک دانلود فایل صوتی :
http://s5.picofile.com/file/8121140950/atre_gole_sorkh.mp3.html
در گذرگاه زمان
و اندرین کوچهء بی پیکرهء بی سر و ته
من نه خاکم ، که شوم زنده به دستان بهار
من نه سنگم ، که شوم خرد به دستان زمان
من نه رودم ، که شوم شاد ز گرییدن ابر
من نه بادم ، که برم خاطره ها را با خویش
من سکوت گل سرخم ، به هیاهوی زمین
...
و چنان دلتنگم
که اگر بودم سنگ
می شدم خاک ز دلتنگی خویش
و اگر بودم رود
می خروشیدم و می رفتم از این خاک غریب
و اگر بودم ابر
می شدم ابر بهار
و اگر بودم باد
می زدم سر به همه خاطره ها
...
وه، چه دلتنگی سختی
که ندارد کسی از آن خبری
نه کسی از من و دلتنگی من می پرسد
نه کسی باور آن را دارد
...
کاش می چید مرا
دست یک کودک معصوم
ز بن
و سپس می بخشید
به تو
...
باز کن پنجره را
گوشهء باغچه را هم بنگر
در سکوتی چه غریبانه
هنوز
عطر یک شاخه گل سرخ
تورا می خواند.